آسمانی شو تا خاک زمین خاکیت نکند...

آسمانی شو تا خاک زمین خاکیت نکند...

گنجینه ای برای سخن دل
آسمانی شو تا خاک زمین خاکیت نکند...

آسمانی شو تا خاک زمین خاکیت نکند...

گنجینه ای برای سخن دل

دورم

 راهت نمی افتد به ما انگار یک بار...بر روی چشمانم قدم بگذار یک بار...یک بار... 

آقای من..دیدند خیلی ها تو را....اما نبوده سهم نگاه من از آن بسیار یک بار 

بین بساطم نیست آهی که بگیرد چشم خریدار تو را ای یار...یک بار.... 

یابن الحسن هایم جواب آیا ندارد.......؟؟ پاسخ بده بر این همه تکرار یک بار... 

این عاصی بر روی خاک افتاده را هم در زمره دلدادگان بشمار یک بار... 

آقای من ناقابل است اما دعا دارم همیشه...خرج تو گردد جان بی مقدار من یک بار... 

 

راهت نمی افتد به ما انگار یک بار...مدت هاست دیگر حضورت را نمی فهمم آقا...کجایم؟ کجایی آقا؟ خسته ام...دستی بر دل بی قرار فرزندت بگذار...یک بار...یک بار...